English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (3847 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
meander U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
meandered U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
meandering U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
meanders U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
maeander U پیچ وخم داشتن مسیر پیچیدهای را طی کردن چماب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
enzymes U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
taxiway U مسیر تاکسی کردن
staking U پیاده کردن مسیر
track U تعقیب مسیر کردن
direction U مسیر هدایت کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
path sweeping U پاک کردن مسیر
tracks U تعقیب مسیر کردن
tracked U تعقیب مسیر کردن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
stabilization U برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
balisage U مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
vector U راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
monroe effect U اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
vectors U راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg U شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
vacillate U دل دل کردن تردید داشتن
vacillating U دل دل کردن تردید داشتن
vacillated U دل دل کردن تردید داشتن
vacillates U دل دل کردن تردید داشتن
loft U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
informing U مستحضر داشتن اگاه کردن
inform U مستحضر داشتن اگاه کردن
aspired U ارزو کردن اشتیاق داشتن
informs U مستحضر داشتن اگاه کردن
withheld U مضایقه داشتن خودداری کردن
aspires U ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspiring U ارزو کردن اشتیاق داشتن
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
embosom U بغل کردن عزیز داشتن
snifter U خرخر کردن زکام داشتن
diverts U متوجه کردن معطوف داشتن
diverted U متوجه کردن معطوف داشتن
treat U بحث کردن سروکار داشتن با
treated U بحث کردن سروکار داشتن با
shoot U درد کردن سوزش داشتن
withhold U مضایقه داشتن خودداری کردن
withholding U مضایقه داشتن خودداری کردن
withholds U مضایقه داشتن خودداری کردن
award U مقرر داشتن اعطا کردن
awarded U مقرر داشتن اعطا کردن
shoots U درد کردن سوزش داشتن
awarding U مقرر داشتن اعطا کردن
awards U مقرر داشتن اعطا کردن
to feel fear U احساس ترس کردن [داشتن]
treats U بحث کردن سروکار داشتن با
divert U متوجه کردن معطوف داشتن
aspire U ارزو کردن اشتیاق داشتن
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
evince U معلوم کردن ابراز داشتن
inhibits U باز داشتن و نهی کردن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
to keep off U دورنگاه داشتن دفع کردن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
persuade U بران داشتن ترغیب کردن
imported U دخل داشتن به تاثیر کردن در
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
entertained U سرگرم کردن گرامی داشتن
persuading U بران داشتن ترغیب کردن
inhibit U باز داشتن و نهی کردن
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
evinced U معلوم کردن ابراز داشتن
evinces U معلوم کردن ابراز داشتن
evincing U معلوم کردن ابراز داشتن
entertains U سرگرم کردن گرامی داشتن
entertain U سرگرم کردن گرامی داشتن
rages U غضب کردن شدت داشتن
importing U دخل داشتن به تاثیر کردن در
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
rage U غضب کردن شدت داشتن
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
raged U غضب کردن شدت داشتن
impound U ضبط کردن نگه داشتن
import U دخل داشتن به تاثیر کردن در
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
impounds U ضبط کردن نگه داشتن
To wish (long) for something. U آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
persuades U بران داشتن ترغیب کردن
impounding U ضبط کردن نگه داشتن
impounded U ضبط کردن نگه داشتن
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
aim U قصد داشتن هدف گیری کردن
tingles U سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingle U سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
tingled U سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
file U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
turn (someone) off <idiom> U ناراحت کردن،انزجار ، نفرت داشتن
envisaged U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
play U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
played U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
simulating U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
envisaging U انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
simulates U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
stereotypy U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
simulate U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
plays U بازی کردن حرکت ازاد داشتن
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to respect persons U ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
tingling U سوزش کردن حس خارش یاسوزش داشتن
stereotype U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
avouch U مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
aimed U قصد داشتن هدف گیری کردن
aims U قصد داشتن هدف گیری کردن
withold U دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
stereotypes U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping U یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
precipitate U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
immobilized U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizing U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
immobilizes U ازجنبش و حرکت باز داشتن ثابت کردن
to have the kindness to help s U لطف داشتن برای یاری کردن کسی .o.
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com